اطلاعات جامع و تخصصي فيلم و سريال | ||
|
برندهي جايزهي بهترين انيميشن اسكار 2019، با تصويرسازيهايش حس شيرين ورق زدن كتابهاي كميك را تقديمتان ميكند و با داستانگويياش، چرايي ارزشمند بودن دنبال كردن اين قصهها را به يادمان ميآورد. همراه نقد ما باشيد. جمع كردن چندين و چند قهرمان ابرقهرمان گوناگون در كنار يكديگر، اينروزها يكي از جديترين طرحهاي داستاني فيلمهاي سودآورترين زيرژانر سالهاي اخير سينماي هاليوود به حساب ميآيد. به اين دليل كه مطابق با موفقيتهاي مارول، ثابت شده است اگر مردم حاضر باشند براي ديدن داستان «مرد آهني» (Iron Man) يا «كاپيتان آمريكا» (Captain America) هرطور كه هست خودشان را به سالنهاي سينما برسانند، اگر هر دوي آنها را در يك فيلم قرار بدهيد، احساس خلقشده در وجودشان دو برابر ميشود! اين فرمول، بدون شك توسط كوين فايگي و با برنامهريزيهاي بلند و موفقيتآميز او براي دنياي سينمايي مارول، شكل گرفت و هرچهقدر هم كه استوديوهاي بيشتري تلاش به بهره بردن از آن داشتند، بيش از پيش شكستهاي گاه و بيگاهشان باعث ميشد همه دائما به تقليدپذير نبودن آن ايمان بياورند. اما ماجرا در سادگي هرچه تمام تر، برآمده از اين بود كه اگر DC احساس كرد با قرار دادن چند سوپرهيرو شناختهشده كنار يكديگر ميتواند راهي طولاني را در عرض يك شب طي كند، مارول خيلي وقت پيش فهميد كه مردم، وقتي از تجمع ابرقهرمانان در كنار يكديگر حقيقتا به وجد ميآيند كه قبلا با تكتك آنها، آشنا شده باشند. چرا كه در فيلمي با اين تعداد از شخصيتها، اصلا وقتي براي پردازش و اضافه كردن جزئيات لازم به يك كاراكتر، وجود ندارد و همهچيز بايد به شكل رخدادمحور و در سريعترين و اكشنترين حالت ممكن، جلو برود. اما چرا لازم است همهي اينها را در ابتداي نقد Spider-Man: Into the Spider-Verse يا به عبارت بهتر، برندهي جايزهي اسكار بهترين انيميشن سال مرور كنيم؟ چون Spider-Verse يك تنه ثابت ميكند براي خلق قصهاي عالي با حضور چندين و چند شخصيت محبوب، الزاما نيازي به آفرينش و پخش فيلمهاي جداگانهي آنها وجود ندارد. Into the Spider-Verse از اين نظر، فيلم واقعا عجيبي است. فيلمي كه دربارهي چندين ابرقهرمان و اتحادشان با يكديگر قصهسرايي ميكند و در عين حال تا آخرين ثانيه، اثري شخصيتمحور، قدرتمند در عميق و عميقتر كردن كاراكتر و داستانگو، باقي ميماند. اصل فيلم، دربارهي تكتك اشخاصي است كه با عشق و علاقه و وقت گذاشتن، قصههايي مثل قصهي آن را دنبال ميكنند در ظاهر، فيلم قصهي ديوانهوار و عجيبي را يدك نميكشد. همهچيز مثل خيلي از آثار علميتخيلي ديگر، به اين گره ميخورد كه به سبب باز شدن يك پورتال بين دنياهاي موازي، عنكبوتيهاي شش دنيا كنار هم جمع ميشوند و براي بازگشتن به جهان خودشان، تلاش ميكنند. آنها كاراكترهايي متعلق به جهان و فضا-زمان خاص خودشان هستند، ظاهر خاص خودشان را دارند، از تواناييهاي مخصوص به خودشان بهره ميبرند و بنا به اتفاقات افتاده و مواردي كه ما خيليهايشان را نميدانيم، تبديل به قهرمان اصلي دنيايشان شدهاند. اينجا هم در ظاهر، منهاي نسخهي ميانسال و چاقتر پيتر پاركر و صد البته گوئن استيسي، ديگر ابرقهرمانهاي فرعي به هيچ عنوان در شخصيتپردازي، تبديل به چيزي فراتر از جزئيات به كار رفته در طراحي ظاهرشان نميشوند و اگر واقعبين باشيم، احتمالا بيننده اسم آنها را هم در پايان اثر به ياد هم نميآورد. ولي اين موضوع، هيچگونه آسيبي به داستانگويي Into the Spider-Verse نزده است. چرا كه اين فيلم نه دربارهي آنها، كه دربارهِ پسري نوجوان و علاقهمند به اسپايدرمن با نام مايلز مورالز است. Into the Spider-Verse شش ابرقهرمان و يك شخصيت اصلي دارد و دقيقا در همين نقطه، متفاوت با همهي كراساُورهاي ابرقهرماني ديگري كه تا به امروز ديدهايم، ميشود به بيان بهتر، برعكس همهي فيلمهاي چندشخصيتي ابرقهرماني كه تكتكمان تا به امروز ديدهايم، ساختهي جديد سوني يك پروتاگونيست واحد و تعيينشده دارد. قهرماني با دغدغههاي كاملا عادي و نوجوانانهاش كه در جايي از دنيا كه ميخواهد نيست، خانوادهاش او را درك نميكنند و بعد از نيش زده شدن توسط عنكبوت هم در زندگي هيچ هدفي به جز تبديل شدن به بهترين سوپرهيروي ممكن ندارد. حالا از جايي به بعد، پيتر بي. پاركر، گوئن استيسي، عمو ارون، پني پاركر، اسپايدر-هم و اسپايدر-من نوآر، در حد و اندازهي خودشان به داستان مايلز اضافه ميشوند. اين يعني آمدن تكتك پنج عضو ديگر گروه اصلي به دنياي مايلز مورالز، بيمعني نيست و دقيقا از اين برميآيد كه داستان انيميشن، فقط و فقط به او تعلق دارد. مثل همهي فيلمهاي چندشخصيتي ديگري كه كاراكتر اصلي را با شخصيتهاي فرعي متفاوت، تنفربرانگيز، دوستداشتني و غيره، درگير ميكنند و به همين شكل، براي او دنياي بزرگتري ميسازند. نتيجتا Spider-Verse تبديل ميشود به نسخهي ابرقهرماني همان فيلمهاي عالي. نسخهاي كه در آن تعداد زيادي از كاراكترهاي فرعي مهم، ابرقهرماناني هستند كه پا به پاي مايلز، به جنگ ويلسون فيسك و دار و دستهاش ميروند.
امتیاز:
بازدید:
[ ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ ] [ ۰۸:۵۹:۳۸ ] [ janli ]
|
|
[قالب وبلاگ : لیمو بلاگ] [Weblog Themes By : themzha.com] |